شخصيت شناسي و نوع گروه خوني
شخصيت افراد با گروه خوني آنها در ارتباط است.
Oگروه خوني
افراد داراي اين گروه خوني از نظر شخصيتي اجتماعي ،سالم و اذ نظر روحي، قوي و هدفدار بوده و در دوستي....
Aگروه خوني
اين افراد سازمان دهنده ، مطيع و درعين حال نيرومن هستند. به فعاليت هاي گروهي....
Bگروه خوني
اين افراد به خوبي مي توانند خود را با محيط وفق دهند. رك،حساس،داراي پشتكاروغيرقابل....
ABگروه خوني
در شرايط و موقعيت هاي پيچيده و سخت ،اغلب به آرامي صحبت مي كنند.منطقي،رمانتيك،خلاق،حسابگر،صادق،محافظه كار و....
برچسبها:
لبخند تو
اين قصه از فراق توست مي داني
دلم اسير لبخند توست مي داني
شايسته است خانه تكاني كنم دلم
اين گردباد اندرون ازبراي توست مي داني
بايد كه پلك برهم زنم تند و تند
آلونك چشمم از دوري تو درياست مي داني
گويند دل كلبه ي عشق است
اين عشق ويرانگر كلبه ست مي داني
غم درون سينه ام زنجير شد
لخته خون ها از همان زنجير است مي داني
در بهاران ريخت برگ و بار من
باز اميدم لبخند توست مي داني
برچسبها:
رنگ نگاه تو
امروز نيز ميخانه ام پناهگاه من است
لبخند دلنشين تو ،ميهمان من است
آن نقش رخ ، كه در قلب من جاگذاشته اي
زيب سرا و محفل و كاشانه ي من است
يادت نمي رود از برم،اي غزال عسل چشم من
رنگ نگاه توست كه پيمانه ي من است
صحرا و دشت دفتر عشق است ساقيا
شايد اين گردش دهر ،چوافسانه ي من است
شمع خاموشم وحبس در محفل ها
هرلحظه ياد تو پروانه ي من است
برچسبها:
بخوان به نام رهايي! بخوان به نام بلوغ!
بخوان به نام صاعقه در التهاب شب.
بخوان به نام ساقه اميد در پهن دشت يأس!
بخوان به نام خالق خورشيد و عشق را به اسم اعظم معشوق، از پس يلداي بي تنفس ديجور، نور باران کن.
بخوان نبي گرامي! بخوان رسول عشق و اميد!
بخوان به نام نامي توحيد!
آن شب ، شب بيست و هفتم رجب بود .
محمد غرق در انديشه بود که ناگهان صدايي گيرا و گرم درغار پيچيد :
اقراء باسم ربك الذي خلق ؛ خلق الانسان من علق ؛ اقراء و ربك الاكرم الذي علم بالقلم ...
بخوان!
بخوان به نام پروردگارت که بيافريد ، آدمي را از لخته خوني آفريد ،
بخوان که پروردگار تو ارجمندترين است ، همو که با قلم آموخت ، و به آدمي آنچه را که نمي دانست بياموخت.
عيد پيامبري رسول خدا بر تمام مسلمانان مبارک باد ...
برچسبها:
برچسبها:
مي خواهم برگردم به روزهاي کودکي آن زمان ها که :
پدر تنها قهرمان بود...
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه ميشد..
بالاترين نــقطه ى زمين، شــانه هاي پـدر بــود..؛
بدتـرين دشمنانم، خواهر و برادر هاي خودم بودند..
تنــها دردم، زانو هاي زخمي ام بودند؛
تنـها چيزي که ميشکست، اسباب بـازيهايم بـود..
و معناي خداحافـظ، تا فردا بود...!
برچسبها:
آنقدر از مقابل چشم تو رد شدم
تا عاقبت ستاره شناسی بلد شدم
منظومه ای برابر چشمم گشوده شد
آن شب كه از كنار تو آرام رد شدم
گم بودم از نگاه تمام ستارگان
تا اینكه با دو چشم سیاهت رصد شدم
دیدم تو را در آینه و مثل آینه
من هم دچار از تو چه پنهان حسد شدم
شاید به حكم جاذبه شاید به جرم عشق
در عمق چشم های تو حبس ابد شدم
برچسبها:
براي تــــــو
براي چشم هايــت
براي مـــن
براي درد هايـــم
براي ما
براي اين همه تنـــهايي
اي کــــاش خدا کاري کـــند...
برچسبها:
اظهار وجود:
هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد.
زندان :
گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!!
فرق اینجا با آنجا :
داشتم با خودم فکر می کردم اگه قراربود ما جنین ها به جای رحم مادر در جایی از بدن پدرها زندگی می کردیم چه اتفاقاتی می افتاد:
- احتمالا در همان هفته های اول حوصله شان سر می رفت و سزارین می کردند !!!
- کشوی میزشان را از طریق هل دادن با شکمشان می بستند !!!
- اگر ویار می کردند باعث به وجود آمدن قحطی می شد!!!
- به خاطر بی توجهی تا لحظه زایمان هم سراغ دکتر نمی رفتند و احتمالا در اداره وضع حمل می کردند!!!
- اگر بچه توی شکمشان لگد می زد ،آنها هم فورا توی سرش می زدند تا ادب شود !!!
بلوتوث:
امروز موقع سونوگرافی هرچی برای دکتر دست تکون دادم که از من عکس نگیر نفهمید،الان حسابی نگران شدم می ترسم عکس هایم پخش شوند چون از نظر پوشش اصلا در وضعیت مناسبی نبودم
اعتمادسازی:
امروز همش می خواستم بروم گشت و گذار اما مادر اینقدر نگران گم شدن من است
آنچنان مرا با بندناف بسته است که نمی گذارد دور شوم
موج مکزیکی:
اینکه بعضی وقتها حسابی قاط میزنم به خاطر امواج موبایل است.
مادرم،نمی شود به احترام من کمتر اس ام اس بازی کنی؟ فردا روز اگر نوار مغزیم مملو از موج های مکزیکی بود، تقصیر خودت
است …! راستی از پارازیت ها چه خبر؟!
سکوت سرشار از ناگفته هاست:
از بس به خاطر سکوت اینجا عقده ای شدم که تصمیم گرفتم به محض تولد فقط جیغ بزنم تا تخلیه شوم.....
چندبار مصرف:
لابد شنیده اید که یک نفر می رود و از فروشنده می پرسد که آقا نان یک بار مصرف دارید؟
و فروشنده میخندد و می گوید مگر نان چند بار مصرف هم داریم؟؟
خواستم بگم اصلا هم خنده دار نیست اینجا هر چیزی که به من برسد دوبار مصرف است!!!!
جغرافیای بدن:
فکر کنم در قطب جنوب هستم چون در این مدت اینجا همیشه شب است....
با اجازه تون خسته شدم . ميخوام بخوابم منتظر يادداشتهاي بعدي من باشيد. فعلا بااااااااااااااااااااااااااااااااااااي
برچسبها:
الهامات لرد كانشجي
به ما مي گويد :
افكار بزرگ و سودمندي داشته باشيم
گوشهاي بزرگش ندا مي دهد :
صبورانه ايده ها و پيشنهادات نو را بشنويم .
چشمان باريكش به تمركز عميقي كه براي به پايان رساندن
درست و سريع كارها لازم است اشاره دارد .
دماغ درازش مي گويد نسبت به اطرافمان كنجكاو باشيم تا تازه ها را بياموزيم و دهان كوچكش به يادمان مي آورد كمتر بگوييم و بيشتر بشنويم .
برچسبها:
تربيت اكتشافي
در مقابل
تربيت اكتسابي
اگر دانش آموزي براي رسيدن به حقيقتي سه روز وقت صرف كند تا آن را شخصا كشف كند به صرفه تر از آن است كه همان حقيقت را در يك ربع ساعت برايش توضيح دهيم . اين روش خود به خود پيشرفت سريع كودك را در مراحل بعدي رشد تضمين مي كند .
ژان پياژه
در تربيت اكتشافي ذهن كودك مساله مدار است و در تربيت اكتسابي ذهن او پاسخ مدار مي باشد . در شيوه مساله مدار ذهن كودك فعال ، تشنه ، تحريك شده ، كنجكاو ، متفكر و جستجوگر است و در شيوه پاسخ مدار ذهن كودك دريافت كننده منفعل ، خنثي شده ، ارضاشده و متحجر است .
برچسبها:
چگونه در خود احساس كاميابي به وجود آوريم ؟
كاميابي احساسي دروني است كه در بين افراد متفاوت است . براي موفق شدن چرخه موفقيت را در نظر داشته باشيد
باورها اطمينان خاطر
موفقيت كار و فعاليت
خليل جبران مي گويد :
شيمي داني كه بتواند عناصر همدردي ، احترام ، صبر ، دل بستگي ، پشيماني ، شگفتي و بخشش را از قلب خود بيرون بكشد و آن ها را با هم تركيب كند به عنصري دست مي يابد كه به آن عشق مي گويند .
راز كاميابي در زندگي ، عشق به الله و عشق به ديگران است
راهكارهاي كاميابي
1- ايمان به خدا
2- از هر كجا كه مي توانيد آغاز كنيد
3- به زندگي عشق ورزيد
4- با انگيزه زندگي كنيد
5- تواناييها و استعدادهاي خود را با ديگران مقايسه نكنيد
6- سپاسگزار باشيد.
برچسبها:
دلايل محبوبيت من بين بچه ها
به جاي گفتن بپرسيد
1- وقت رفتن است لباست را بپوش
- وقت رفتن است چه بايد بكني ؟
2- اين طرز صحبت به كلي ممنوع
- نظر تو چيست ؟
3- حق نداري بعد از تاريك شدن هوا بيرون از خانه باشي
- مقررات خانه ما زمان مراجعه به منزل چه مي گويد؟
4- اتاق جاي توپ بازي كردن نيست
- چرا نبايد در اتاق توپ بازي كنيم ؟
5- پاشو كمكم كن.
- ميتوني كمكم كني؟
6- جنگ و دعوا بس است .
- چگونه مي توانيد اين مساله را حل كنيد؟
7- موقع عطسه كردن ، دستت را جلوي بيني ات بگير .
- موقع عطسه كردن چه بايد بكني ؟
برچسبها:
بياييد نويسندگاني بزرگ به آينده تحويل دهيم!
وقتي در محيط كاري يا جلسات شوراي معلمان با ديدي نقادانه به خود و ديگر دوستان مي نگرم ؛ به صورت جدي با مشكل نوشتن دوستان مواجه مي شوم . گاه مي بينم كه با چه روش هاي متنوعي در برطرف نمودن مشكلات دانش آموزان و يا مدرسه گام بر مي دارند اما دريغ از مكتوب چند مورد از آنها و شركت در جشنواره هاي اقدام پژوهي! هميشه با جمله ي ‹‹ ما كه نويسنده يا پژوهنده نيستيم ››از اين امر خطير شانه خالي مي كنيم و من معتقدم كه اگر ما را نويسنده بار نياورده اند چرا ما مثل آنها رفتار كرده و....!
بياييد ما نويسندگاني بزرگ به جامعه آينده تحويل دهيم.
به نظر من نوشتن يعني انديشه ي خويش را با صداي كاغذي عنوان كردن ؛ و چه بهتر است كه در دنياي امروزي اين انديشه را با صداي فناوري عنوان كنيم ؛ و اين امكان پذير است با آموزش نحوه ايجاد وبلاگ و كار در محيط وبلاگ به دانش آموزان؛ تا هريك وبلاگي براي خويش بسازند و هفته اي حداقل يك يادداشت هرچند كوتاه در آن بنويسند.
اينگونه مي توانيم هم گامي در راه نويسندگي برداشته و هم حلقه ارتباطي عميق و موثري بين دانش آموزان يك كلاس و كلاس هاي ديگر و جهاني بزرگ ايجاد كنيم كه هر يك مي توانند با خواندن مطالب يكديگر و درج نظرات براي هم ، باعث تشويق يكديگر شده و گامي در پي گام ديگر بردارند.
در ضمن ميتوانيم با استفاده از خلاقيت هايي كه داريم با استفاده از متدهاي متنوع باعث هر چه بيشتر فعال شدن دانش آموزان شويم از قبيل:
- با درج يك نظر كوتاه و دلگرم كننده ، رشته ي ارتباطي را قوي تر كنيم.
- نكات مهم بعضي از وبلاگ ها يشان را يادداشت نموده و سر كلاس براي خودشان بخوانيم تا تشويق شوند.
- قسمتي از يك وبلاگ را چاپ نموده با ذكر نام دانش آموز در تابلوي اخبار آموزشگاه نصب نماييم.
- و...
برچسبها:
چند روزی است که تنها به تو می اندیشم
از خودم غافلم اما به تو می اندیشم
شب که مهتاب درآیینه ی من می ر قصد
می نشینم به تماشا به تو می اندیشم
همه ی روز به تصویر تو می پردازم
همه ی گریه شب را به تو می اندیشم
چیستی ؟ خواب و خیالی ؟ سفری ؟خاطره ای ؟
که دراین خلوت شب ها به تو می اندیشم
لحظه ای یاد تو از خاطرمن خارج نیست
یا درآغوش منی یا به تو می اندیشم
اگر آینده به یک پنجره تبدیل شود
پشت آن پنجره حتی به تو می اندیشم
تو به حافظ به حقیقت به غزل دلخوش باش
من به افسانه نیما به تو می اندیشم
نه به اندیشه ی زیبا ،نه به احساس لطیف
كه به تلفیقی از این ها به تو می اندیشم
تو به زیبایی دنیایِ كه می اندیشی؟؟
من كه تنها به تو، تنها به تو می اندیشم
برچسبها:
آسمان به بزرگی اش می بالد
كوه به استقامتش
طبیعت به سرسبزی اش
گل به زیبایی اش
زمان به سرعتش
دريا به عظمتش
و من به تو می بالم
به تو و همه ي شاگردانم
با تشكر از همه ي شاگردان عزيزم كه بازم مثل هر سال با تبريكات فراوونشون من رو شرمنده ي خويش نمودن.در زيرتعدادي از مطالبشون رو كه برام ايميل كردن رو گذاشتم.
ای خدای عشق ، ای ام الکتاب
ای معلم ، ای سراسر آفتاب
تو به ما آموختن آموختی
همچو شمع در بین ما میسوختی
در پی سوز و گداز و سوختن
فکر تو تنها بود آموختن
محبوبه(دبير)
***********
مهربانم
در كنار تو ،در كنار نگاه شيرين تو ،در كنار لبخند دلنشين تو
من زندگي را آموختم.
پس همانگونه زندگي كرده و مي كنم و زندگي خواهم كرد كه از تو ديده و آموخته ام.
من زندگي ام را مديون توام.
مدير بانك سپه و كوچك هميشگي شما:غلامرضا
*****************
مهربان آموزگار من: خانم اسدي
بسيار براي خودم متاسفم كه فقط يك سال شاگرد شما بودم.
اما بسيار خوشحالم كه دوستي و محبت و عشق را در همان يك سال آموختم.
به قول خودتان: در پناه خدا باشين
فداي شما:اسماعيل(مهندس عمران)
**********************
مهر ایزدی بر فراز دستانم بدرقه ی استادی که راه و رسم
درست زیستن را به من آموخت.
امروز بهانه ایست
تا بوسه ای نثار دستانت شود و تبریکم را تقدیمت کند .
روزتان مبارک
سعيد (دانشجو)
**********************
برچسبها:
یک درخت میتواند شروع یک جنگل باشد؛
یک لبخند میتواند آغازگر یک دوستی باشد؛
یک دست میتواند یاریگر یک انسان باشد؛
یک واژه میتواند بیانگر هدف باشد؛
… یک شمع میتواند پایان تاریکی باشد؛
یک خنده میتواند فاتح دلتنگی باشد؛
امید میتواند رافع روحتان باشد؛
یک نوازش میتواند راوی مهرتان باشد؛
یک زندگی میتواند خالق تفاوت باشد؛
امروز آن “یک” باشید…هر پرهــــــیزکار گذشـــــــته ای دارد
و هر گناهکار آینده ای
پس ، قضــــــــاوت نکن . . .
برچسبها:
فقط يك روز زنده ام
مريضي سختي گرفت، فهميد فرصتي تا انتهاي عمر ندارد.
پريشان شد و آشفته و عصباني.
مي خواست روزهاي بيشتري داشته باشد.
خودش را زد. خسته ونالان گوشه اي افتاد. بدنش كوفته شده بود. با همه عصباني بود و طلب كار.
چندين روز ديگر نيز گذشت.
مات و مبهوت به زندگي ديگران مي نگريست و آه مي كشيد.
خودش را باخته بود.به سرغ هر دكتري مي رفت نتيجه همان قبلي بود.
بايد در عنفوان جواني با لحظات شيرين زندگي وداع مي گفت.
انگار چاره اي نداشت جز پذيرش آغوش داغ مرگ.
ماه ها سپري شد و همه متوجه تغيرات ناگهاني وي شده بودند.
...... آن روز به ياد ماندني داخل حياط مدرسه گام هايي سنگين برمي داشت .
تحمل جسم خسته اش برايش دشوار بود.
چند تن از بچه ها به ياد گذشته ها او را كشان كشان داخل زمين واليبال بردند. اما.... با ابرواني گره زده از آنها دور شد.
چند تن ديگر آمدند اما او خيال نداشت كسالتش را كنار بگذارد.
با صداي زنگ بچه ها به كلاس رفتند . بي هدف دور حياط چند قدمي زد و بعد به سمت سالن رفت .
آينه قدي داخل سالن ورودش را نشان داد.
لحظه اي ايستاد و تماشاگر خويش شد.
در عرض اين چند ماه خطوط چين و چروك ريزي گوشه ي چشمانش نقاشي شده بود.
ناگاه به خود آمد.
سر آيينه داد كشيد و گفت:
هي چه قيافه درهم وبرهمي! جمع و جور كن خودت رو!
با روحيه اي كه از خود سراغ داشت. شخص داخل آيينه برايش غريبه بود.
نفس عميقي كشيد و گفت:
من فقط امروز را زنده ام . چرا چنين پژمرده!!!!!!!!!! بايد شاد و پرانرژي زندگي كنم.
به سمت ميزكارش شتافت. نگاهي به تقويم روميزي اش انداخت.
85/2/6 بود. فقط شش روز ديگر به روز بزرگداشت مقام معلم مانده بود.
بچه ها را صدا زد. شور و شوقي بين بچه ها به راه افتاد. همه جا را آذين بستند.
همهي بچه ها از اينكه او را دوباره شاد و سرحال مي ديدند.خوشحال شدند.
انگار دوباره متولد شده بود . آنقدر انرژي داشت كه مي توانست تا قله قاف پرواز كند.
امروز 94/2/6 است. 9 تا 365 روز ،شاد وسرحال زندگي كرده است.
هر روز صبح به خودش مي گوبد:
من فقط همين يك روز را زنده ام. پس بايد شاد وسرحال زندگي كنم.
برچسبها:
سيب زميني نباشيم.
وقتي در مقابل يك نظر يا يك انتخاب يا يك تصميم گيري قرار مي گيريم منتظر نباشيم تا ديگران حرف بزنند.
افراد داراي تفكر انتقادي به جاي ساكت ماندن و گوش دادن ،خودشان وارد صحنه مي شوند،تصميم گيري مي كنند،مسئوليت تصميم گيريهاي خودشان را مي پذيرند و خود را متعهد به حل مسئله خودشان مي دانند.
خلاصه حسابي اكتيو باشيم.
برچسبها:
تقديم به عزيزانم
خدايا همه ي جهان تحت مشيت و اراده ي توست. اكنون با تمام وجود،همه چيز را به تو مي سپارم.
تقديم به پسرم.....
اي اميد دلم غزلخوان باش عاشقي خوش بخوان و رقصان باش
با تواضع به سوي قامت يار پاك و صادق بمان و شادان باش
انتخاب گرنمودت از ره مهر همچو مور بر در سليمان باش
عطر گل هاي ناب بستانش برمشامت رسيده خندان باش
كس نداند چه بگذرد به جهان تو رضا بر رضاي جانان باش
مي سپارمت تو را به ذات جليل در پناه خداي منان باش
امروز......... يك برگ زيباي ديگر از برگهاي زيباي زندگيم ورق خورد.
خدايا شكرت بخاطر همه ي بهترين روزهاي زندگيم
برچسبها: