چمباتمه زدن یا چمباتمه نشستن نوعی نشستن است که در آن کف پا را بر زمین میگذارند و زانوها را در بغل میگیرند...
تو می دانی کسی که یک ساعت پیش چراغ ها را خاموش کرده و رفته تا بخوابد اما یک ساعتی است به این شکل نشسته و در تاریکی خیره شده به نقطه ای و نمی داند چه مرگش است!
چه مرگش هست؟
خیره شده به نقطه ای و با اینکه تمام لوازم الکترونیکی اعم از موبایل و کامپیوتر و ضبط صوت خاموش اند، صدای یک موسیقی در سرش میپیچد و ابروهایش را با ریتم موسیقی تکان میدهد و چروک پیشانی اش را حس میکند...
تو می دانی انتظار هیچ اتفاقی را نکشیدن یعنی چه؟
تو می دانی اصلا هیچ چیز مهم نیست! یعنی چه؟
تو می دانی...؟
من نمی دانم....
چمباتمه زدن نوعی نشستن است که در آن کف پا را بر زمین میگذارند و زانوها را در بغل میگیرند...
برچسبها:
با من بمان ، با من نمان ( خود داني)
به ماندن تو عا شقم به رفتن تو مبتلا
شکسته ام برو بریده ام ولی بیا
چه گیج حرف می زنم چه ساده درد می کشم
اسیر قهر و اشتی میان آب و آتشم
ببین چه سرد و بی صدا چه صاف و ساده ام
گلی که دوست دا شتم به دست باد داده ام
چه عا شقانه زیستم چه بی صدا گریستم
چه ساده با تو هستم و چه ساده بی تو نیستم
تورا نفس کشیدم و به گریه با تو ساختم
چه زود عا شقت شدم چه زود تر شنا ختم
برچسبها:
شكستن با شكستن فرق زيادي داره
بعضي شكستن ها و خورد شدن ها ديگه قابل جبران نيست.
درسته شايد طرف مقابل اصلا متوجه شكستن نشه و يا به نظرش خيلي ساده و پيش پا افتاده باشه
اما وقتي شكستي ديگه شكستي
با هيچ چسب دوقلو وصدقلو هم قابل جمع و جور كردن نيست
كاش دست بالا نمي رفت
ويا اگه هم بالا رفت پايين نمي اومد......
برچسبها: