ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻥ
ﭘﯿﺮﯼ ﻧﻮﺑﺖ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺭﺳﯿﺪ
ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺖ ﮔﺮﻓﺘﻨﺶ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﻣﯿﮕﻦ :ﺩﻭ ﺑﻮﺳﻪ!
ﻣﯿﮕﻪ: ﺁﺭﻩ ﭘﺴﺮﻡ
ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ ﺑﻬﺶ...
همه ﺳﺎﮐﺖ ﺷﺪن
ﯾﮑﯽ ﭘﯿﮏ ﺭﻭ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ
ﮔﻔﺘﻦ: ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﮐﺪﻭﻡ ﺩﻭ ﺑﻮﺳﻪ؟؟؟
ﮔــــــﻔﺖ: ﺍﻭﻟـــــﯿﺶ ﻭﻗـــﺘﯿﻪ ﮐﻪ ﺑﭽــــﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺎﺩ ﻭﻣــــــﺎﺩﺭﺵ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﻮﺳﻪ ﻭﺑﭽﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﺩﻭﻣـــــﯿﻦ ﺑﻮﺳــــــﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﺎﺩﺭ ﻓﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭبچه ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﻮﺳﻪ ﻭﻣــــــــــﺎﺩﺭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﭘﯿﮏ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﻥ ﺧﺸﮏ ﺷﺪ ﻭﺑﻌﻀﯿﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺸﻮﻥ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﺪ
***ﺑـــــــﻪ ﺳــﻼﻣﺘﯽ ﺗﻤــــﺎﻡ ﻣــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاﺩﺭﺍ***
برچسبها:
مي خواهم گريه كنم....
وقتي دلتنگم
شهر بر شانه هايم سنگيني مي كند
در چشم هايم ديوار مي شود و در دلم رنگ و رنگ و رنگ.
دلم گرفته ست. به خيابان ميزنم. خيابان شلوغ است و سنگي.
پر از آدم هاي گيج و رميده از خويش
خوب حس ميكنم مثل آنهايم
اما غريبه با همه
نسيم مي وزد و نمناك ميكند صورتم را
سربه آسمان برمي دارم
حسوديم مي شود به آسمان
حتما كسي را دارد كه برايش اينگونه اشك ميريزد!
حسوديم مي شود به نسيم
چه راحت ميدود به اين سو وآن سو
هر جا كه مي خواهد
دلم بيشتر مي گيرد
بغض راه گلويم را مي فشارد
ميخواهم گريه كنم...
برچسبها:
هوا را از بگير ، خنده ات را نه.
سبوي شكسته ي دلم را به دست مي گيرم و كنار پنجره ات مي نشينم.
همان جايي كه دل هاي سبز به ميله هايش دخيل مي بندند
اجابت گاه پيشكش هاي اهالي پاك و عاشق
شعر تنهايي ام را در شب باراني مردمكم زمزمه ميكنم
"گفتي شكسته بيايم به ديدنت
آيا از اين شكسته تر هم مي شود"
وضوي اشك ميگيرم
كالبدم كه در حضور تو به نماز مي ايست، حرف به حرف شراب مي شود
ركوع مست مي كند
سجود به فرياد مي آيد.
هوا را از من بگير ، خنده ات را نه.
آيينه ي اشكم مي شكند
اما نه!
اين صداي ريزريز شدن تكه هاي بشكسته قلبم است
برچسبها:
من و ماه
ماه بالاي سر شهر است
اهل اين شهر همه در خوابند
تيك تيك ساعتم اما، بيدار
چشم ها همه خسبيده
چشم من چون چراغي روشن
ماه تابيده به منزلگه من
به لب بام
به پتويي نازك
به گليمي كوچك
و متكايي كوچك تر.
ماه،نوازش كرد بستر زبر مرا
خنده اي بي مفهوم
برلبم جاري شد
همه جا آرام است ،اما
بوق ماشين ها گاهي
مي رسد از دور دست.
جاده نزديك من است
پشت آن ، پارك عريض
صندلي ها پيدا نيست
تاب ،سرسره پيدا نيست.
سايه هايي از دور
مثل تنهايي من
مثل آواز خدا پيداست.
نيمه شب بگذشته
آسمان آبي نيست.
صندلي آبي نيست.
تاب ،سرسره،آبي نيست.
همه چي رنگ كبودي دارد.
لب بام
فرش من
اين پتو
همه چي تاريك است.
خود من تاريكم.
رنگ ها خاموش
همه چي،رنگ تاريكي ست.
ماه بالاي سر تنهايي ست.
برچسبها:
اگر فرصت داشتم ،
دوباره كودكم را بزرگ كنم ...
اگر فرصت داشتم دوباره كودكم را بزرگ كنم،
به جاي آنكه انگشت اشاره ام را به طرف او بگيرم
در كنارش انگشت هايم را در رنگ فرو مي بردم و برايش نقاشي مي كردم.
اگر فرصت داشتم دوباره كودكم را بزرگ كنم،
به جاي غلط گيري، به فكر ايجاد ارتباط بيشتر بودم
بيشتر از آنكه به ساعتم نگاه كنم به او نگاه مي كردم.
اگر فرصت داشتم دوباره كودكم را بزرگ كنم،
سعي ميكردم درباره اش كمتر بدانم ، اما بيشتر به او توجه كنم.
به جاي اصول راه رفتن، اصول پرواز كردن و ديدن را با او تمرين مي كردم.
اگر فرصت داشتم دوباره كودكم را بزرگ كنم،
از جدي بازي كردن دست برمي داشتم و بازي را جدي مي گرفتم
در مزارع بيشتري مي دويدم و به ستارگان بيشتري خيره مي شدم.
اگر فرصت داشتم دوباره كودكم را بزرگ كنم،
بيشتر در آغوشش مي گرفتم و كمتر او را به زور مي كشيدم.
كمتر سخت مي گرفتم و بيشتر تاييدش مي كردم.
اگر فرصت داشتم دوباره كودكم را بزرگ كنم،
اول احترام به خود را در او مي ساختم و بعد خانه و كاشانه را.
وبيشتر از آنچه عشق به قدرت را يادش بدهم ، قدرت عشق را يادش مي دادم.
برچسبها:
لب خشك زمان
غصه را نوشيدم
در سه كنج زخم آلود اتاق مي گريم
رد شلاق به هر جا مانده
باد مي آيد ولي خاموش
باران مي كوبد، آه اما بي صدا
ديري ست مانده يك جسد گلگون
در خلوت كبود تخت
سر جدا، تن جدا
گويي هر عضو آن زعضو دگر
دور مانده است
شب نفس نمي كشد
ترسيده است شايد
من خيره ام اما
گريه ام بي ثمراست حتما
خفه مي كنم اشكم
برمي خيزم
مي كشم ان جسد سرد به آغوش
مي فشارم دندان
مي كشم عضو دگر را نيز هم
بوسه ام نثارش مي كنم بر يادگار بابا
من در آن ظلمت شب
در دل خشم غم انگيز زمان
پي نخ و سوزن مي گردم
تا بدوزم سر بي جان به تن
سوزنم مي شكافد انگشت
خون مي ريزد
مي مكم من انگشت
شب من سرد است و افسرده
آه نه، شب من نمناك است
مي شويد لكه خون ها را
غم نمناكي من
آه دنيا
ظلم تا كي!
عشق وصله شده را
مي فشارم بر سينه
دير شد بايد خوابيد
مي خزم زير لحاف
پلك هايم سنگين
مي رسند آرام بر هم
قطره اشكم اما
مي چكد از گوشه ي چشم
بر لب خشك زمان
برچسبها:
يك نوشيدني مفيد و معجزه گر
اين نوشيدني:
•از برخی سرطانها جلوگیری میکند .
•رافع یبوست است .
•برطرف کننده ناراحتیهای عضلانی در شانه و گردن است
•در رفع برونشیت و سرفههای آسمی در مدت۲تا۳ روز کمک میکند.
•حساسیت اعصاب دردناک و ضعف اعصاب را بهبود میبخشد.
•در ناراحتیهای کلیوی توصیه میشود .
•مثانه را پاک میکند وکولیت و سایر دردهای دستگاه گوارش را التیام میبخشد.
•برای درمان آب مروارید و سایر تغییرات قرنیه موثر است و دید چشم را افزایش میدهد
•از ناراحتیهای قلبی میکاهد، تصلب شرائین و فشار خون را درمان میکند و میزان کلسترول خون را کاهش میدهد. رگها را نرم میسازد و جریان خون را افزایش داده، باعث لاغر شدن و کنترل وزن بدن میگردد.
•از بی خوابی میکاهد
•فعالیت کبد را افزایش داده و نارساییهای کبد وکلیه را درمان میکند.
•میزان قند خون را تنظیم کرده سبب افت ناگهانی قند خون در افراد دیابتی میشود و اگر به طور روزانه مصرف شود در مدت ۱۰۰ روز اوره را کاهش میدهد
•اثر شگفت انگیزی بر پوست سر دارد، از تاسی سر جلوگیری میکند و موها را ضخیم و سیاه میکند (حتی موهای سفید شده).
•بیماری ایدز ،اماس و دیابت راکنترل میکند
•روماتیسم،خستگی وناراحتیهای مفاصل را علاج میکند
•در طی دوران یائسگی از گرگرفتگی میکاهد. ممکن است مصرف کنندگان هنگام نوشیدن این چای احساس گرما کنند.
این امر ناشی از این واقعیت است که، اجزاء چای به جریان خون پیوسته و سبب خارج شدن عناصر و مایعات سمی میشود و به این دلیل در دست و پا تحرک بیشتر و در پیرامون کمر نرمش افزونتری ایجاد میکند.
نام اين نوشيدني :
(كومبوچا)
کومبوچا فرآورده تخمیری است که توسط قارچ کومبوچا تولید می شود . یکی از ترکیبات مهم آن که در سم زدایی از بدن و جلوگیری از سرطان نقش مهمی دارد اسیدگلوکورونیک است . گروهى از پزشکان و پژوهشگران براساس شواهد و آزمایشهاى انجام شده بر روى قارچ ”کومبوچا“ اعلام کردهاند که این قارچ بهدلیل ترکیبات خاص و دارا بودن ”اسید گلورونیک“ نه تنها مانع از سرطانى شدن سلولها مىشود بلکه رشد سلولهاى سرطانى را نیز متوقف مىسازد. علاوه بر این، قارچ کومبوجا عاملى مؤثر در جلوگیرى از سکتههاى قلبى شناخته شده و به اعتقاد پزشکان که اثرات این قارچ را بر روى افراد مختلف مورد مطالعه قرار دادهاند ”کومبوجا“ همان اکسیر حیات بخشى است که دستیابى به آن همیشه آرزوى بشر بوده است. زیرا مصرف آن از ریزش موها، چین و چروک پوست و سخت شدن رگها، مفاصل و عضلات که از علایم بالا رفتن سن و پیرى است جلوگیرى مىکند.
در واقع با مصرف ”کومبوجا“ طول دوران جوانى افزایش مىیابد و زمان پیرى دیرتر فرا مىرسد. پژوهشگران و پزشکان براى اثبات این نظریه به طول عمر افراد در مناطقى که در آنجا بهطور سنتی، قارچ کومبوجا بهصورت محلول در نوعى نوشیدنى استفاده مىشود اشاره مىکنند. آنها مىگویند: بسیارى از کسانى که در مناطق کوهستانى قفقاز یا مناطق روستائى سیبرى مانند ”یاکوتایا“ در اوکراین، تبت یا اسپانیا زندگى مىکنند بیشتر از یکصد سال سن دارند و یکى از دلایل این طول عمر استفاده از قارچ ”کومبوجا“ است. البته پزشکان این موضوع را نیز نادیده نمىگیرند که شرایط اقلیمى و ژنتیکى نیز در این مورد نقش عمدهاى دارد.
طريقه مصرف:
بطري شربت آماده شده را در يخچال نگهداري كنيد.
مي توانيد بجاي آب در طول روز از آن بنوشيد. بهترين زمان نوشيدن يك الي نيم ساعت قبل از غذاست.
بهتر است به مدت سه هفته روزانه يك هشتم ليتر (در طول روز) قبل از غذا بنوشيد.
بعد به مدت يك ماه قطع و مجدداشروع كنيد.
استفاده مداوم از آن توصيه نمي شود زيرا بدن نياز به استراحت مابين دو دوره درمان دارد تا به طور صحيح از كمكي كه به آن مي شود استفاده كند.
وقتي بين دو دوره درمان استراحت مي كنيد هنگام شروع دوره جديد آثار بهتري را احساس خواهيد كرد.
برچسبها:
زندگي رويا نيست
زندگي زيبايي ست
مي توان
بر درختي تهي از بار ، زدن پيوندي
مي توان در دل اين مزرعه ي خشک و تهي بذري ريخت
مي توان
از ميان فاصله ها را برداشت
دل من با دل تو
هر دو بيزار از اين فاصله هاست
قصه ي شيريني ست
کودک چشم من از قصه ي تو مي خوابد
قصه ي نغز تو از غصه تهي ست
باز هم قصه بگو
تا به آرامش دل
سر به دامان تو بگذارم و در خواب روم
گل به گل ، سنگ به سنگ اين دشت
يادگاران تو اند
برچسبها: